با وجود اینکه به دام اندازی و پردازش آنتی ژن توسط ماکروفاژهای سیستم فاگوسیتیک تک هسته ای انجام می گیرد ولی ایجاد پاسخ ایمنی بعهده لنفوسیت هایی است که در اعضائی مانند طحال ، عقده های لنفاوی وتیموس به وفور یافت می شوند. پاسخ های ایمنی در اعضای لنفاوی ایجاد می شود و در واقع بافت ها و اعضای سیستم ایمنی ، هم محل تولد و بلوغ و کسب صلاحیت های لازم برای سلول های ایمنی و هم محیط مناسب بــرای برخورد موثر بین این سلول ها با یکدیگر و با آنتی ژن می باشد . علاوه بر این ، بدن برای تنظیم پاسخ های ایمنی احتیاج به سیستم های کنترل کننده دارد ، اعمال این تنظیم در دو مرحله اتفاق می افتد ، در مرحله اول می بایست تولید لنفوسیت ها به گونه ای تنظیم شود که تعداد آنها متناسب با اعمالی باشد که به عهده آنها گذاشته می شود و همچنین لنفوسیت های تولید شده باید مورد بررسی قرار گیرند تا معلوم شود که  تنها با اپی توپ های بیگانه واکنش داده  و با آنتی ژن های خودی وارد عمل نمی شوند و در مرحله دوم باید قدرت پاسخ دهی هر یک از لنفوسیت ها بگونه ای تنظیم گردد که در عین حالیکه قادر به بر آوردن نیازهای بدن است از حد متعادل نیز تجاوز ننماید . بافت های سیستم لنفوئیدی را با توجه به وظایفشان معمولا به دو گروه تقسیم می کنند.

اعضا لنفاوی اولیه اندام هایی هستند که پیدایش و بلوغ لنفوسیت ها در آن انجام می گردد و لنفوسیت های شناساگر آنتی ژن های خودی حذف و یا غیر فعال می شوند و در این اعضا لنفوسیت ها از سلول های ریشه ای لنفوئیدی تمایز یافته و تکثیر می شوند و به سلول های عملکردی [۳] تبدیل و بالغ می شوند . در پستانداران سلول های T در تیموس و سلول های B در کبد جنینی و مغز استخوان بالغ می شوند ولی در پرندگان یک محل اختصاصی برای تولید وبلوغ سلول B بنام بورسافابریسیوس[۴] وجود دارد . در ارگانهای لنفاوی اولیه لنفوسیت ها مجموعه پذیرنده های آنتی ژنیک اختصاصی خود را  که برای مقآبله با برخوردهای آنتی ژنیک در طول عمر خود نیاز دارند ، بدست می آورند . سلول ها از نظر تحمل ایمنی نسبت به اتو آنتی ژن ها انتخاب می شوند و بنابراین این سلول ها وقتی در محیط قرار می گیرند فقط توانائی شناسائی آنتی ژن های غیر خودی را دارند

 

 

این اعضای نیز ارگانهایی هستند که لنفوسیت های بالغ در آن جا به آنتی ژن ها پاسخ می دهند . بافت های ثانویه محیطی را ایجاد می کنند که در آنجا لنفوسیت ها می توانند با یکدیگر ، با سلول های کمکی و با آنتی ژن ها واکنش دهند ، همچنین باعث انتشار پاسخ ایمنی نیز می گردند، پاسخ های ایمنی که در بافت های لنفاوی ثانویه ایجاد می گردد و به ماکروفاژهای فاگوسیتی ، سلول های عرضه کننده آنتی ژن و سلول های T وB بالغ نیاز دارند. غدد لنفاوی ، طحال ، پلاک های پی یر [۷] بافت های لنفاوی مخاطی و زیر جلدی از مهمترین اعضاء لنفوئیدی محیطی بشمار می آیند .

اعضا لنفاوی اولیه (PLO) [8]

۱-مغز استخوان [۹] 

در اوائل دوره جنینی سلول های پیشساز لنفوسیتی ابتدا توسط چادرینه [۱۰]و بعدها در کیسه زرده [۱۱] و سپس در کبد جنینی [۱۲] تولید می شوند در مراحل بعدی رشد جنین ونیز در افراد بالغ منشاء اصلی لنفوسیت ها و سلول های مختلف خونی را مغز استخوان تشکیل می دهد و در یک فرد بالغ خون سازی بیشتر در مغر استخوان جناغ ، مهره ها و استخوان های ایلیاک و دنده ها انجام می گیرد . مغز استخوان از دو قسمت مجزا تشکیل یافته است  ، یک قسمت خونساز و یک قسمت عروقی که مانند برشهای کیک یک در میان قرار گرفته اند و مناطق سه گوشه ای را در استخوان های در از ایجاد می کنند . مناطق خون ساز حاوی سلول های پیشتاز تمامی سلول های خونی بوده و توسط یک لایه از سلول های ادوانتیس در برگرفته می شود و قسمت عروقی متشکل از تعداد زیادی سینوس های خونی است که توسط سلول های اندوتلیال پوشیده شده و حاوی سلول های رتیکولار و ماکروفاژ می باشد . در افراد مسن سلول های ادوانتیسی چنان از چربی انباشته می شوند که بافت خونساز را کاملا پوشانده و مغز استخوان یک منظره زرد و چرب پیدا می کند . در مغز استخوان سیتوکین های مختلف سبب تحریک ، تکثیر و بلوغ سلول های پیش ساز شده که برخی را به عنوان عوامل محرک کلونی یا [۱۳]  (csf) می شناسیم  این سیتوکین های موثر در خون سازی را سلول های بستر. ماکروفاژها و لنفوسیت های T تحریک شده با آنتی ژن تولید می کنند . مثلا اینترلوکین چهار (IL-4) که قبلا به عنوان فاکتور رشد سلول B یا [۱۴] (BCGF)   نامیده می شد بوسیله سلول های T تحریک شده تولید می شود و نه فقط برای سلول های B که برای تعداد دیگری از سلول ها پیش ساز نیز موثر است . مغز استخوان در افراد بالغ دارای سه عمل مختلف است  ، این عضو نه تنها منشاء تمام سلول های خونی می باشد بلکه مانند طحال ، کبد و عقده های لنفاوی نیز با داشتن تعداد زیادی فاگوسیت های تک هسته ای اقدام به خارج کردن ذرات آنتی ژنی از جریان خون کرده و با تحریک سلول های B توسط این آنتی ژن ها و تبدیل آنها به پلاسما سل ، تولید آنتی بادی را سبب می شود. خود مغز استخوان یکی از منابع اصلی تولید آنتی بادی نیز محسوب می شود و خود به عنوان یک ارگان لنفاوی ثانویه نیز بشمار می آید . سلول های بنیادی در مغز استخوان فاقد مارکرهای سلول های خونی تمایز یافته می باشند ولی دارای پروتئین یا مارکر CD34 ،CD38 ، CD10 و آنتی ژن نوع یک سلول بنیادی Sca-1 [15]می باشد .

 

۲- بورسا فابریسیوس [۱۶] 

عضو لنفاوی اپی تلیال کوچکی که درپرندگان درست بالای کلواک واقع شده و در حدود یک تا دو هفته پس از تولد جوجه به بزرگترین اندازه خود رسیده و پس از آن دچار آتروفی می گردد ، این عضو در اوائل دوره جنینی از برآمدگی های موجود درمحل اتصال اکتودرم و آندو درم و یا مستقیما از خود آندو درم حاصل می شود . بورسا بوسیله بافت اپی تلیال مطبق کاذب پوشیده شده و شامل فولیکول های لنفاوی است و هر یک از این فولیکول ها دارای یک قسمت قشری بنام کورتکس [۱۷]و یک قسمت مرکزی بنام مدولا [۱۸]می باشد .

کورتکس حاوی سلول های لنفوسیت ، پلاسماسل و ماکروفاژ است و در محل اتصال کورتکس و مدولا یک غشای پایه به همراه یک شبکه مویرگی وجود دارد که از داخل توسط سلول های اپی تلیال پوشیده شده است . این سلول های اپی تلیال مدولا به سرعت تقسیم شده و هر چه به طرف مرکز مدولا پیش رویم توسط لنفوسیت ها جایگزین می گردد، در نتیجه مرکز فولیکول ها تنها حاوی سلول های لنفوسیتی است . عمل بورسا نیز عبارتست از ایجاد یک محیط مناسب برای تکامل و تمایز لنفوسیت های تولید کننده آنتی بادی یا لنفوسیت های B . همچنین بورسا دارای عمل یک عضو لنفاوی ثانویه نیز هست چرا که توانائی بدام اندازی آنتی ژن و سنتز آنتی بادی را نیز دارد .

۳- تیموس[۱۹]

تیموس عضوی است رنگ پریده و دو لوبی که در ناحیه قدامی قفسه سینه در فضای مدیاستن و بین دو ریه واقع شده و هر لوب به چندین لبول تقسیم شده که در بین آنها تیغه های septa وجود داشته و هر لبول از بخش هائی قشری و مرکزی تشکیل گردیده است . اندازه تیموس بسیار متغیر و در زمان نوزادی در بزرگترین اندازه نسبی خود و در زمان بلوغ به بزرگترین اندازه مطلق می رسد و پس از بلوغ دچار آتروفی شده و کورتکس آن توسط بافت چربی جایگزین می گردد . از نظر جنین شناسی نیز تیموس از آندودرم سومین و چهارمین حفره برانشیال (کیسه حلقی) منشا گرفته و در مهره داران اولین ارگانی است که شروع به تولید لنفوسیت ها می کند . در بخش قشری هرلبول حاوی تعداد زیادی سلول T است که تیموسیت نام داشته که قدرت تقسیم بسیار زیادی دارند و به داخل کورتکس تیموس نفوذ کرده اند . قسمت داخلی تر به نام مدولا یا بخش مرکزی دارای تیموسیت های کمتری بوده و لذا سلول های اپی تلیال در آن بوضوح دیده می شوند . البته در سرتاسر تیموس سلول های اپی تلیال با سیتو پلاسم فراوان ، بیگانه خوارها و سلول های دندریتیک بطور پراکنده قرار گرفته اند . در بخش مرکزی ساختمان های ویژه ای بنام جسمک های هاسال [۲۰] وجود دارند که از حلقه های بهم فشرده سلول های اپی تلیال تشکیل شده و احتمالا بقایای سلول های مرده بوده و حاوی پروتئین کراتین می باشند و ممکن است نمایانگر کوشش ناموفق سلول های اپی تلیال برای انجام عمل کراتینیزاسیون [۲۱] باشند ، تیموس پر از رگهای خونی و همچنین رگهای لنفاوی و ابران برای رساندن سلول ها به غدد لنفاوی قفسه سینه است . هرلبول توسط کپسولی از جنس بافت پیوندی احاطه شده است و در لبول های تیموس حداقل سه نوع از سلول های اپی تلیالی را می توان براساس ساختمان ، عملکرد و فنوتیپ از یکدیگر تشخیص داد. یکی سلول های اپی تلیال پرستار [۲۲]در کورتکس خارجی ، سلول های اپی تلیال کورتیکال و سلول های اپی تلیال مدولا که به ترتیب در بخش های قشری مرکزی قرار گرفته اند . در ضمن سلول های دندریتیک تو در تو IDC و ماکروفاژها نیز در لبول های تیموس و در مرز بین کورتکس و مدولا قرار گرفته اند. ترافیک سلول ها به داخل و خارج تیموس از طریق وریدچه های اندوتلیوم بلند[۲۳] HEV این ناحیه انجام می گیرد . وظیفه تیموس ایجاد یک محیط مناسب برای بلوغ و کسب صلاحیتهای لازم برای سلول های T می باشد و بدین منظور سلول های اپی تلیال تیموس با ترشح یک فاکتور هومورال باعث جذب سلول های پیش ساز لنفوسیتی از مغز استخوان به تیموس می شوند . سلول های تازه وارد از قسمت کورتکس به سمت مدولا حرکت کرده و در طی این مهاجرت تمایز یافته وظائف و آنتی ژن های سطحی جدیدتری پیدا می کنند بطوری که اکثر لنفوسیت های T بخش مرکزی ، سلول های T بالغی هستند که فقط یکی از شاخص های مولکولی CD4 یا CD8 را بروز داده  و به صورت Th یا Tc در آمده اند . به نظر می رسد که این عمل مستلزم وجود نوعی گزینش یا انتخاب [۲۴]بر روی سلول های T است و این گزینش در تیموس و درخلال تکامل سلول های T و در درون سلول های پرستار و ماکروفاژهای موجود انجام می گیرد . چرا که در این محیط سلول های T توانائی شناسائی آنتی ژن های خودی را از دست داده و فقط می توانند آنتی ژن های غیر خودی را بشناسند . روشهای انتخاب سلولی برای شناخت خود از غیر خود در سیستم ایمنی اهمیت حیاتی داشته و در جای خود بطور مفصل بحث خواهد شد. غیر از وظایف فوق تیموس همچنین دارای یک عمل غده درون ریز نیز هست سلول های اپی تلیال تیموسی منشا ترشح بسیاری از هورمونهای پلی پپتیدی نیز می باشد .

(a تیموزین ها [۲۵]: هورمون پلی پپتیدی که بر حسب حرکت الکتروفورزی به سه دسته  و و تقسیم می شوند و عمل آنها القای بلوغ و تمایز سلول های T اولیه است .

(b  تیموپوئیتین ها [۲۶]: هورمونهای پلی پپتیدی و از جمله تنظیم کنندگان پاسخ های ایمنی هستند زیرا سبب افزایش جمعیت سلول های سرکوب گر Ts شده و همچنین اثرات بلوک کننده در سیستم عصبی – عضلانی دارند و در پاتوژنز بیماری میاستنی گراویس موثر است .

(c فاکتور هومورال تیموسی THF [27] : هورمون پپتیدی که سبب تجدید قدرت پاسخ ایمنی در حیواناتی می شود که تیموس آنها بعد از تولد برداشته شده است همچنین سبب تمایز و بلوغ سلول های T  می گردد .

(d تیمولین یا فاکتور سرمی تیموس (FTS) [28] لفظ فرانسوی : هورمون پپتیدی دارای ۹ نوع اسید آمینه که از سلول های اپی تلیال تیموس ترشح شده و در سرم نیز یافت می شود و سبب پیدایش آنتی ژن های سلول های بالغ T بر روی سلوهای T نابالغ شده و مقادیر مختلف آن، اثرات متفاوتی بر روی عمل سلول های سرکوبگر دارد .

* برداشتن تیموس (تایمکتومی)[۲۹] در زمان تولد در گونه های متعددی از جانوران اثرات عمیقی   بر روی سیستم ایمنی داشته و در نوزادان موش سبب توقف رشد حیوان و افزایش استعداد ابتلا به عفونت می شود ، تعداد لنفوسیت ها کم شده و این موشها قادر به دفع پیوند نمی باشند . همچنین ایمنی هومورال آنها نیز تا حد زیادی دچار ضعف می گردد ولی چون صلاحیت دار شدن سلول های ایمنی در انسان خیلی زود و در دوره جنینی اتفاق می افتد لذا در انسان برداشتن تیموس در زمان تولد عارضه ی جدی برجای نمی گذارد و ممکن است سبب کاهش تعداد لنفوسیت های B و T گردد اما رشد نا کافی تیموس در زمان جنینی همراه با بیماریهای نقص ایمنی است و مثال کلاسیک آن سندرم دی جورج می باشد که در نتیجه اختلال در تکامل حفره های برانشیال جنینی بوجود می آید و منجر به درجات متفاوتی از هیپوپلازی تیموس و نقص ایمنی سلولی ، نقائص مادر زادی قلب ، صورت غیر عادی و کم کاری پاراتیروئید می گردد .

* سلول های T بالغ مدولا دارای مارکر CD44 هستند که در تیموسیت های کورتکس دیده نمی شود. این گیرنده در همه سلوهای در حال حرکت وجود داشته و سبب اتصال به هیالورونات و سایر اجزای بافت همبند می شود . این مولکول بر روی لنفوسیت های بی حرکت ظاهر نمی گردد .

* پوست نیز از محل هایی است که سلوهای T در آن بالغ می شوند، مثلا جمعیتی از سلول های T یافت شده اند که محل سکونتشان در پوست بوده و با سلول های کراتینوسیت در ارتباط بوده و مراحلی از دوره تکاملشان را در اپیدرم می گذرانند.شکل (۱)

 

اعضای لنفاوی ثانویه(SLO) [30]

۱) غدد لنفاوی [۳۱]

اعضای گرد یا لوبیائی شکل که اجتماعی از ندولهای بافت لنفاوی بوده و در مسیر کانال های لنفاوی قرار دارند و می توانند آنتی ژن های موجود در گردش لنفاوی را بدام اندازند . غدد لنفاوی غالبا در شاخه های عروق لنفاوی قرار داشته و در مناطق استراتژیکی مثل گردن ، زیر بغل ، کشاله ران ، مدیاستن و حفره شکم قرار دارند و مناطق مختلف سطحی و عمقی بدن را زهکشی می کنند ، غدد لنفاوی مراقب پوست ، سطحی بوده و به نوع سوماتیک [۳۲] یا تنه ای نامیده شده و غدد لنفاوی عمیقی که از سطوح خاطی مجاری تنفسی و گوارشی و ادراری – تناسلی مراقبت می کنند به نام غدد احشایی و یا ویسرال نامیده می شوند ( شکل ۲) .

هر غده لنفاوی را یک کپسول فیبروزی در بر می گیرد و بین ۱۰-۲ میـــلی متر قــطر داشته و دارای یک فرو رفتگی به نام ناف [۳۳] می باشد که محل ورود و خروج عروق خونی است. لنف از طریق رگ های لنفاتیک آوران متعددی به سینوس  زیر کپسولی ریخته می شوند و از طریقی یک رگ لنفاوی وا بران در ناف ، غده را ترک می کنند. عقده لنفاوی در حال استراحت که هیچ گونه تحریک آنتی ژن تازه ای دریافت نکرده از نظر مورفولوژی به سه منطقه کورتکس ، پارا کورتکس و مدولا تقسیم می شود. حد فاصل بین کورتکس و پارا کورتکس ممکن است نامشخص بوده و دارای لنفوسیت های در حال استراحت می باشد .

– در بخش کورتکس اجتماعی از سلول ها به نام فولیکول [۳۴]دیده می شود که بیشتر شامل لنفوسیت های B بوده و در صورتی که با آنتی ژن برخورد نکرده باشد آن را فولیکول اولیه می نامند ، در صورت برخورد با آنتی ژن سلول های داخل فولیکول اولیه رشد و تکثیر یافته و ساختمان هایی موسوم به مراکز زایشی [۳۵] را بوجود می آورد و در این صورت بنام فولیکول ثانویه خوانده می شوند . اطراف مراکز زایشی به نام ناحیه پوششی [۳۶] نامیده شده که تعداد کمی سلول T دارد .

* منطقه پارکورتکس بیشتر دارای لنفوسیت های T بوده که در ارتباط نزدیکی با سلول های عرضه کننده آنتی ژن از نوع IDC قرار گرفته اند که این سلول های APC دارای مقدار زیادی آنتی ژن های سطحی MHC کلاس II هستند. در پاراکورتکس سیاهرگ هایی که با سلول های اندوتلیالی بلند HEV مفروش شده اند قرار داشته که لنفوسیت ها از این طریق از گردش خون خارج شده و به عقده های لنفاوی وارد می شوند و به سمت مدولا مهاجرت می کنند و نهایتا نیز از طریق کانال های وابران دوباره به جریان خون بر می گردند  (شکل ۳) .

* در منطقه مدولا یا مرکزی نیز سلول هایی مانند سلول های B ، ماکروفاژها ، سلول های رتیکولوم و پلاسما سل ها به صورت طناب های سلولی در بین سینوس های لنفاوی قرار گرفته اند ولی در یک عقده لنفاوی در حال استراحت قسمت اعظم مدولا بیشتر شامل بافت هم بند است و بدنبال تحریک آنتی ژن منطقه پاراکورتکس هیپرتروفی پیدا کرده و به واسطه وجود لنفوسیت های بزرگ و شبیه به بلاست از کورتکس متمایز می گردد . در مدولا نیز پلاسماسل های متعددی دیده شده که فعالانه وظیفه ترشح آنتی بادی را بعهده دارند .سلول های نظافت چی [۳۷] در طول سینوس های لنفی و بخصوص در مدولا قرار گرفته اند و وظیفه برداشت آنتی ژن های ذره ای را از لنف به عهده دارند . انواع مختلف لنفوسیت ها وسلول های کمکی غیر لنفاوی درنواحی خاص خود به صورت مجزا قرار می گیرند . فولیکول های مناطق غنی از سلول B در غدد لنفاوی هستند ، فولیکول های اولیه دارای لنفوسیت های B بالغ در حال استراحت هستند که به تازگی با آنتی ژن تحریک نشده اند ولی در فولیکول های ثانویه و در مراکز زایای آنها سلول های B تحریک شده با آنتی ژن تکثیر می شوند و به سلول های تولید کننده آنتی بادی تبدیل می گردد. در مناطق بین فولیکولی در عمق کورتکس و همچنین در منطقه پاراکورتکس سلول های T به تعداد زیاد دیده می شوند که اکثرا از نوع Th و به مقدار کمتری از نوع Tc هستند . سلول های عرضه کننده آنتی ژن در نواحی بخصوصی به سلول های B و T عرضه شده، مثلا سلول های دندریتیک تو در تو IDC در نواحی غنی از لنفوسیت T می تواند آنتی ژن را به سلول ها یTh  عرضه کرده و سلول های دندریتیک فولیکولار FDC در مراکز زایا آنتی ژن را به سلول های B فعال شده خاطره ای عرضه می کنند سلول های B که وارد غده لنفاوی می شوند برای رسیدن به فولیکول باید از نواحی غنی از سلول T بگذرند و همین مسئله شانس همکاری متقابل بین لنفوسیت های T و B  را زیاد می کند بنابراین مراحل پاسخ یک غده لنفاوی با آنتی ژن را می توان به صورت زیر تفسیر کرد :

اگر آنتی ژنی برای اولین بار به یک غده لنفاوی وارد شود بیشتر آن توسط ماکروفاژهای موجود در مدولا فاگوسیته خواهد شد سپس این ماکروفاژهای حامل آنتی ژن به سمت کورتکس رفته و با لنفوسیت های B حساس به آنتی ژن برخورد می نمایند ، سلول های B در پاسخ به آنتی ژن تقسیم شده و سلول هایی که در نهایت به سلول های تولید کننده آنتی بادی متکامل می شوند به ناحیه مدولا مهاجرت می نمایند ، تعدادی از این سلول های تولید کننده آنتی بادی نیز به داخل رگهای لنفاوی وابران آزاد شده و به سایر عقده های لنفاوی اطراف می روند. چند روز پس از تولید اولیه آنتی بادی در مدولا ، در نتیجه تکثیر سلول های B موجود در فولیکول های اولیه مراکز زایشی در کورتکس پدیدار می گردد ، این مراکز زایا احتمالا کانون هایی برای تولید سلول های B خاطره ای بوده و لذا برای ایجاد پاسخ های ثانویه لازمند و همچنین با تقسیمات غیر اختصاصی سلوهای B نسبت به آنتی ژن میزان سلول های B موجود در بدن افزایش می یابد.  اما در برخورد بعدی با این آنتی ژن عمدتا سلول های دندریتیک پوشیده شده توسط آنتی بادی مسئول بدام اندازی آنتی ژن هستند و در مراکز زایا به علت فعال شدن سلول های خاطره ای و مهاجرت آنها از کورتکس به سمت مدولا و از آنجا به خارج از غده لنفاوی ،تعداد آنها کاهش می یابد و پس از آن مراکز زایا دوباره شروع به تکثیر و توسعه مجدد می کنند.

* یک عضو لنفاوی دیگر گره های لنفاوی است که بواسطه فقدان کپسول فیبروزی از غدد لنفاوی متفاوت بوده و به علت اینکه در جنین و حیوانات عاری از جرم که با آنتی ژن برخورد نکرد ه اند  دیده نمی شود ، معتقدند که تکامل آنها پس از برخورد لنفوسیت ها با Ag انجام شده و بیشتر در نواحی مخاط دستگاه های تنفسی و گوارشی و ادراری – تناسلی ، لــوزه ها و پلاک های پیر دیده می شود . گره های لنفاوی از لنفوسیت ها و سلول های ماکروفاژی تشکیل شده و غالبا مبادرت به تولید IgA وIgE می کنند .

– طحال[۳۸]

طحال عضوی است به وزن ۱۵۰ گرم و در ربع بالای چپ شکم ، پشت معده در نزدیکی دیافراگم قرار گرفته . لایه خارجی آن شامل کپسولی از دستجاتی از فیبر های کلاژن است که به صورت دیواره  یا تیغه هایی(ترابکولاهایی) به داخل جسم طحال (پارانشیم آن )نفوذ کرده است ، شریان طحال از محل ناف آن وارد شده و آن را مشروب می سازد ، این شریان به شاخه های کوچکتری تقسیم می گردد و هر شریانچه کوچک توسط اجتماعی از لنفوسیت ها بنام پوشش لنفاوی دور شریانچه های [۳۹]  PALS احاطه شده است ، این پوشش لنفاوی سرانجام به فولیکول های لنفاوی متصل می شوند ( برخی از این فولیکول های اولیه و برخی با داشتن مراکز زایا ثانویه اند ). دور هر مرکز زایا یک نوار لنفوسیتی به انضمام ماکروفاژهای متعدد دیده شده که آن را نواحی حاشیه ای [۴۰] می نامند. این بافت های لنفوئیدی را در طحال به نام پولپ سفید [۴۱] می شناسیم پس پولپ سفید داری فولیکول های لنفاوی اولیه و ثانویه با تعداد زیادی سلول های B است که توسط PALS که عمدتا از سلول های T می باشند احاطه گردیده است ، سلول های T  عمدتا تا دو سوم از نوع TH و یک سوم از نوع TC  می باشند و همین پولپ سفید محل ایجاد پاسخ های ایمنی در طحال می باشند . در مراکز زایایی فولیکول های ثانویه که با آنتی ژن برخورد کرده اند به جز سلول های B سلول های FDC و ماکروفاژهای فاگوسیتی نیز دیده می شود  (شکل ۴٫ آناتومی میکروسکوپی طحال) .

* شریانچه ها در انتها به رگهای سینوزوئیدی که در آنها تعداد زیادی گلبول قرمز ، ماکروفاژ ، سلول دندریتیک ،لنفوسیت های معدود و پلاسما سل ها قرار دارند ختم می شوند که این مجموعه را به نام پولپ قرمز[۴۲] می شناسیم. سینوزوئیدها به وریدچه ها  و وریدچه ها به ورید طحالی میریزند و ورید طحالی خون طحال را به ورید باب منتقل می کنند . طحال علاوه بر عملکرد ایمونولوژیک که در پولپ سفید انجام می گیرد به عنوان مخزنی از پلاکت ها ، اریتروسیت ها و گرانولوسیت ها نیز عمل می کنند . طحال محلی است که اریتروسیت ها و پلاکت ها ی پیر تخریب شده و این عمل به نام هموکاتریزیز [۴۳] نامیده می شوند . پولپ قرمز به عنوان فیلتری برای گلبولهای قرمز پیر یا آسیب دیده و همچنین جایگاه ذخیره برای خون سازی خارج مدولایی محسوب می گردد. بنابراین همانطور که عقده های لنفاوی مانند صافی آنتی ژن های موجود لنف را بدام می انداختــند طحال نیز عمل مشابهی را در ارتباط با جریان خون بازی می کند ، پس می توان گفت که غدد لنفاوی محل اصلی پاسخ های ایمنی در برابر آنتی ژن های موجود در لنف است ولی طحال محل اصلی پاسخ های ایمنی به آنتی ژن هایی است که از طریق خون وارد می شوند. بخشی از آنتی ژن تزریق شده از راه داخل وریدی وارد طحال شده و در آنجا توسط ماکروفاژهای نواحی حاشیه ای به دام می افتند، پس این ماکروفاژها آنتی ژن را به فولیکول های اولیه پولپ سفید منتقل می کنند و پس از چند روز سلول های تولید کننده آنتی بادی از فولیکول های اولیه خارج شده و در نواحی حاشیه ای و پولپ قرمز مستقر می شوند و در همین نواحی است که برای اولین بار آنتی بادی تولید می شود . مراکز زایا بعد از چند روز در فولیکول ها تشکیل می گردد و در آنجا سلول  خاطره ای باقی می ماند . ورود مجدد همین آنتی ژن ها به حیواناتی که از قبل دارای آنتی بادی اختصاصی می باشد سبب می شود که آنتی ژن توسط سلول های دندریتیک فولیکول های ثانویه به دام افتاد . و در اینجا نیز همانند پاسخ های ایمنی اولیه سلول های تولید کننده آنتی بادی از این فولیکول های ثانویه به پولپ قرمز و نواحی حاشیه ای رفته و سبب تولید آنتی بادی می گردد. همچنین ممکن است که در داخل فولیکول های ثانویه نیز مقداری آنتی بادی تولید شود .

* علاوه بر غدد لنفاوی و طحال ، لنفوسیت ها به طور پراکنده یا مجتمع در بسیاری از بافت ها یافت می شوند. برخی از این اجتماعات سلولی از نظر آناتومیک کاملا سازماندهی شده اند و دارای ویژگی های خاصی می باشند . سیستم ایمنی در مخاط دستگاه گوارش و راه های هوائی اجتماعی از لنفوسیت ها و سلول های کمکی ایمنی است که ساختار و فعالیت های مشابه غدد لنفاوی دارد . از این مجتمع های سلولی می توان پلاک های پی یر و آستر مخاط روده باریک ، لوزه های حلقی ، فولیکول های لنفوئید زیر مخاطی آپاندیس و راه های هوایی فوقانی را نام برد . بافت های لنفوئیدی در این مکان ها سیستم ایمنی مخاطی [۴۴] را تشکیل می دهند . همچنین سیستم ایمنی جلدی  نیز از لنفوسیت ها و سلول های کمکی ایمنی اپیدرم و درم تشکیل شده است و جمعیت های اصلی اپیدرم را کراتینوسیت ها ، ملانوسیت ها سلول های لانگرهانس اپیدرم و سلول های داخلی اپیدرم تشکیل می دهند که جزء سرفصل این درس نمی باشد . این نواحی به تمام بافت های لنفاوی وابسته به پوست (SALT) یا درم (DALT) نامیده می شوند .

بافت های لنفاوی وابسته به مخاط (MALT) [45]

این بافت ها اعضا لنفاوی بدون کپسول سطوح مخاطی دستگاه تنفسی گوارش ، تنفس و ادراری – تناسلی هستند که بسته به محل استقرار به آنها اسامی مختلفی می دهند مثلا بافت های لنفاوی وابسته به روده (GALT) و بافت های لنفاوی وابسته به برونش (BALT) و بافت های لنفاوی وابسته به بینی (NALT) نامیده می شوند .

GALT

شامل فولیکول های پراکنده در لامیناپروپریا بین سلول های اپی تلیال مخاط روده وحتی به میزان کمتر در داخل مجرای دستگاه گوارش یافت می شود . پلاک های پیر مجتمع لنفوئیدی هستند که توسط پوشش لنفو اپی تلیال اختصاصی بنام سلول های M احاطه می گردند .

سلول های M سلول های تخصص یافته غشائی [۴۶] فاقد میکروویلی بوده و ماکرومولکول ها را به طور فعال پینوستیوز کرده و از مجرای روده به بافت های زیر اپی تلیال انتقال می دهند. بنظر می رسد این سلول های M در رساندن Ag به پلاک های پیر نقش مهمی را ایفا می کنند (توجه شود که خود سلول های M به عنوان APC عمل نمی کنند). لامینا پروپریای روده حاوی جمعیت های مخلوطی از سلول ها می باشد . این سلول ها شامل لنفوسیت های T  هستند که اغلب CD4+ بوده و فنوتیپ سلول های فعال را بروز می دهند . همچنین مقادیر زیادی لنفوسیت B فعال ، پلاسما سل ، ماکروفاژ و ائوزینوفیل و ماست سل نیز دیده می شود .

مانند پلاک های پیر ، فولیکول هائی دیگر با شکل و عملکرد مشابه به تعداد زیاد در آپاندیس و به تعداد کمتر در دستگاههای تنفسی ومعده ای می توان مشاهده کرد . لوزه های حلقی نیز مانند پلاک های پیر ، فولیکول های لنفاوی مخاطی می باشند . پاسخ های ایمنی به Ag های خوراکی از چند نظر با پاسخ هائی که در سایر نقاط به Ag ها داده می شود تفاوت دارد . بارزترین تفاوت آنها عبارتند از تولید بسیار زیاد IgA در بافت های مخاطی و قابلیت ایمونیزاسیون از راه خوراکی با آنتی ژن های پروتئینی در القاء تحمل در سلول های T .

BALT

از اجتماعات بزرگ لنفوسیتی و فولیکول های لنفاوی تشکیل شده اند که در طول برونش های اصلی هر دو لوب و محل اتصال برونشیول ها به برونش ها قرار گرفته اند و همچنین بین انشعابات  شریان های ریوی و اپی تلیوم برونش نیز دیده می شود. در BALT شبکه ای از مویرگ ها ، شریان ها ، وریدها و مجاری وابران لنفاوی دیده می شود و به نظر می رسد که در BALT هم در واکنش با آنتی ژن های مجاری هوائی و هم آنتی ژن های خونی نقش دارد.  مجموعه های لنفوسیتی BALT که اغلب از لنفوسیت های B تشکیل شده اند بصورت فولیکول های بدون مراکز زایا دیده می شوند و سلول های M در فولیکول های BALT شبیه همنوعان خود در GALT می باشند .

مطالعات اخیر حاکی از آن است که بافت های لنفاوی مخاطات بدن با یکدیگر ارتباط خاص و نسبتا مستقلی دارند لذا امروزه لفظ سیستم ایمنی مشترک مخاطی[۴۷] برای تفهیم بیشتر این موضوع رایج شده است . براساس این برداشت لنفوسیت های بافت های لنفاوی نواحی مختلف از یک الگوی خاص مهاجرت و جایگزینی پیروی می کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *